از این «سیاه» تا آن «سپید» !‌

صبح روز 11 فروردین 95 ... «تهران» خلوت است و از ترافیک همیشگی و تراکم خودروها خبری نیست ... هوا هم تمیز و مطبوع است و از آن دود و آلودگی معمول اثری نیست ... به نیت «عکاسی‌خیابانی» راهی میدان «تجریش» و «امامزاده صالح» می‌شوم ... در میانه‌ی راه و در بزرگراه «حقانی» نظري به سمت راست می‌اندازم ... قامت و رخ زيباي «دماوند» یا به قولی آن «دیو سپید پای دربند» توجه ام را جلب می‌کند ... ناگهان ساختمانی بلند و نیمه‌ساز مانع دیدم می‌شود! ... توقف می‌کنم ... قدری اتوبان را دنده عقب برمی‌گردم!‌ ... حالا دوباره قامت «بام ایران» به وضوح پیداست ...   دوربين و تجهيزات را مهيا می‌كنم ... با صدای قارقار «کلاغ‌ها» برآن می‌شوم که تصویرم را با پرواز یک پرنده نیز همراه کنم! ... کنار بزرگراه می‌نشینم و در منظره‌یاب دوربین خیره می‌شوم ...  حدود 45دقيقه زمان می‌برد تا یکی از آنها به صورتی که می‌خواهم گذر كند! ... عمق میدان زیاد، سرعتِ شاتر بالا ... و در نهایت قابی «سیاه و سفید» ثبت می‌شود ... ساختمانی سیاه ... کوهی سپید ... و کلاغی که سیاه است؛ اما از سیاهی گریزان!‌