بهایِ صعودِ اولین هشت هزارمتری!



در روز ٢٣ می،  «کمپ١» بر روی یخچال شمالی، برپا شد.
این کمپ به عنوان بیس کمپ پیشرفته برای رخ شمالی  محسوب می شد. پس از برپایی این کمپ،پیشرفت ها با سرعت بیشتری انجام شد.

کمپ۵ در تاریخ ٢ژوئن در ارتفاع ٧۴٠٠ متری،توسط «Herzog و Lachenal»و شرپا «انگ تارکی» و «آنگ داوا» برپا شد.پس از آن شرپاها به کمپ۴ بازگشتند.
و دو فرانسوی شبی  همراه با طوفان و  بارش شدید  برف را در کمپ۵ گذراندند.
آن دو کوه نورد با وجود خستگی زیاد که حتی توان درست کردن نوشیدنی داغ را نیز نداشتند، صبحگاه به سمت قله صعود خود را آغاز نمودند.

پس از مدتی «Lachenal» پاهایش را احساس نمی کرد.
او از Herzog پرسید که اگر بازگردم تو چه خواهی کرد؟
او در جواب گفت که  همچنان به صعودم ادامه خواهم داد.

 پاهای «Lachenal» در آستانه یخ زدگی بودند و او به این نتیجه رسید که باید بازگردد.
چرا که اگر  صعود ادامه پیدا می کرد ، قطعا آن ها را از دست می داد.

او با خود فکر  کرد که این کوه نیز همانند سایر کوه های  «آلپ» است. با صعود نکردنش، چیز زیادی را از دست نخواهم داد. فقط ارتفاعش بلندتر از آنان است.
و نیز با خود می گفت که،قطعاً پاهایش را بدهکار نیست.

اما با این حال می دانست که اگر  «Herzog» را رها کند، تا او به تنهایی به قله برود، دیگر بازگشتی در کارِ همنوردش نخواهد بود.او می گوید  فقط و فقط به خاطر رفیقش، از بازگشت، سر باز زد...حتی به بهای یخ زدگی پاهایش!

نهایتاً «Lachenal» تصمیم به صعود گرفت.هر دو به قله رسیدند و سپس مسیر بازگشت را در پیش گرفتند.

در مسیر  «Herzog» برای برداشتن وسیله ای از درون کوله پشتی، دستکش هایش را درآورد و بر زمین گذاشت.
اما دستکش هایش لیز خوردند و نهایتا از دسترسش خارج شدند.
 او فراموش کرده بود که در کوله پشتیش جوراب به همراه دارد و می تواند از آن به عنوان جایگزین استفاده کند.
در  بازگشت هوا  ابری و تاریک شد و Lachenal محل چادرها را گم کرد.

 در کمپ۵، Herzog همنوردانشان «Terray و Rébuffat» را که در حال استراحت جهت صعود قله بودند، می بیند. پس از شادی و  اعلام صعود قله به آنان، صدایی بلند می شنوند... کمک... کمک!

این صدای Lachenal بود. او به  درون شکافی افتاده بود!
لحظاتی سخت و دردناک، گویی هیچ گاه به پایان نخواهد رسید!

 همنوردشانTerray جهت کمک به او رفت و با  دشواری و مشقت هایی بسیار طولانی و وصف ناشدنی  او را به کمپ برد.

سپس چرم کفش های یخ زده   Lachenal را برید و تا آن جا که در توان داشت، پاهایش را که دچار یخ زدگی شده بود، ماساژ داد.

همین کار را Rebuffat برای دستان یخ زده Herzog، در  تمام طول شب درون چادری دیگر، انجام داد.

روز بعد، هوا بسیار بد بود.
هر چهار کوه نورد تصمیم به بازگشت به کمپ۴ گرفتند.
اما موفق به پیدا کردن مسیر به دلیل مه شدید، نمی شدند.
 مجدداً Lachenal درون شکافی افتاد، اما این بار سایر اعضای تیم دریافتند که آن شکاف، پناهگاهی خوب و ایمن برای بیواک شبانه خواهد بود.
 پس مجبور به گذراندن آن شب، درون شکاف  شدند .


پاهای «Lachenal» و دست و پای «Herzog» یخ زده بودند.
پاهای «Rébuffat» نیز موجب نگرانی شده بودند.
صبحگاه با ریزش بهمن و نشست آن درون شکاف، سببِ دفن کفش هایشان شد که نهایتا به سختی قادر به یافتنشان، شدند.

از این قسمت به بعد علاوه بر مشکلات یخ زدگی، Terray و Rébuffat، دچار برف کوری نیز شدند.چرا که روز قبل مجبور به درآوردن عینک هایشان جهتِ پیدا کردن مسیر در میان "مه"شده بودند.
دو نفر با کور برفی، به همراه دونفر با  دست و پاهای یخ زده،سبب شده بود تا ادامه مسیر  به کندی و سختی در پیش گرفته شود.

با هر سختی، تیم به مسیر فرود خود به صورت کورمال کورمال ادامه داد تا این که نهایتاً در نزدیکیِ کمپ۴، «Marcel Schatz» در انتظارشان ایستاده بود و آن ها را به کمپ ۴،هدایت کرد.

در کمپ۴ علاوه بر شرپاها «Jean Couzy» نیز حضور داشت.
دو صعود کننده قله، «Herzog و Lachenal» نیاز اورژانسی به مداوا و درمان داشتند.

پس همه تیم سریعاً از کمپ۴، به سمت پایین فرود خود را آغاز کردند.
کمپ به کمپ با کمک شرپاها به پایین رفتند تا این که این بار حادثه ای دیگر در کمین بود... بهمن!
ریزش بهمن، Herzog و ٢ شرپای دیگر را با خود تا ١۵٠ متر پایین برد، اما معجزه آسا، نجات پیدا کردند.

پس از رسیدن به بیس کمپ، شرپاها آن دو را تا رسیدن به تمدن، بر پشت خود حمل کردند و از این جا به بعد سایر مراحل دردناک مداوا جهت حفظ انگشتانشان شروع شد، اما...

نتیجه تمامی  مشقت های صعود و فرود به  «آناپورنا١»، برای «Lachenal»، از دست دادن تمام انگشتان پاهایش و برای «Herzog» تمامی انگشتان دستان و پاهایش بود.

بعدها Terrayدر کتابش آورد که آناپورنا نخستین هشت هزارمتری بود که صعود شد اما آیا ارزش این همه بهایی که بابتش داده شد، داشت؟

در هر صورت تیم به صورت معجزه آسایی نجات پیدا کرد و کشته ای  نداشت.
علاوه بر  شخصیت مبارزِ آن ۴ نفر، پشتیبانیِ سایر اعضای تیم  نیز کمک به سزایی در این امر داشت.

-منبع:هیمالیاماسالا
-ترجمه‌وتنظیم:تحریریه«کوه‌نوشت»
-جهت بازنشر ذکر منبع نمائید.