او قلههاي زيادي را تاكنون فتح كرده؛ قلههايي كه شايد تا قبل از مجروح شدنش اصلا به فكر فتحكردن آنها نبود. درباره ماجراي جانباز شدنش ميگويد:« تخريبچي ميدان مين بودم و در اثر انفجار مين از ناحيه 2 دست، چشم و پا آسيب ديدم. هر دو دستم از ناحيه مچ قطع شد و پاي راستم نيز پر از تركش است، علاوه بر اينها پرده 2گوشم نيز اكنون مصنوعي است». حادثه، حبيبزاده را تا نزديكيهاي مرگ برد اما قسمت اين بود كه بعد از اين حادثه، مرد ديگري متولد شود؛ مردي با ارادهاي از جنس فولاد و اهدافي سختتر براي فتح.
اين كوهنورد درباره اينكه برخلاف آسيبهاي شديد چگونه به زندگي برگشته، اينطور توضيح ميدهد: ايمان دارم كه همهچيز به خدا تعلق دارد، بنابراين هر وقت نياز بداند آنها را پس خواهد گرفت، خدا خودش صلاح دانسته نعمتهايي به انسان بدهد به همينخاطر پس گرفتنشان نيز بهصلاح انسان است. چون چنين باوري دارم پس از مجروح شدن و ازدست دادن دستهايم، ناراحت نشده و خودم را نباختم.
حبيبزاده باور دارد كه معلوليت محدوديت نيست، به همين دليل تاكنون خودش را نباخته و آنقدر براي ادامه زندگياش مصمم است، كه اين روزها براي فتح قلههاي 7000متري برنامهريزي ميكند. اولين صعود آقاي كوهنورد قله سهند بود، بعد از آن براي فتح قله سبلان شال و كلاه كرد و چند سال پيش نيز در مدت يكماه قلههاي سبلان و آرارات تركيه را فتح كرد.
حبيبزاده متولد 1351 است و دوست دارد در آينده قلههاي مرتفعي مانند لنين با 7000متر ارتفاع را در قزاقستان فتح كند. او ميگويد: سابقه صعود 4 فصل به سبلان را دارم، در 3 فصل متفاوت نيز قله دماوند را فتح كردهام و امسال نيز قرار است اين قله را فتح كنم تا 4 فصل صعودم به دماوند تكميل شود.
آقاي كوهنورد هر جمعه به كوه ميرود، البته دوستانش او را تنها نميگذارند و بيشتر مواقع همراهياش ميكنند. او خاطرات خواندنياي هم از كوهنورديهايش دارد، براي نمونه سال 92 براي فتح يكي از قلههاي گرجستان اقدام كرد اما وقتي به ارتفاع 4200متري رسيد گرفتار برف و كولاك شد ولي در چنين شرايطي نيز توانست جان 2 كوهنورد هلندي را نجات دهد:« بهدليل بارش شديد برف و كولاك نتوانستيم به صعودمان ادامه بدهيم، به همينخاطر دلخور شديم و راه برگشت را پيش گرفتم.» درحاليكه حبيبزاده با يكي از دوستانش درد دل ميكرد و به سمت پايين كوه راهش را ادامه ميداد، متوجه 2 كوهنورد شد كه در قسمتي از كوه و روي يك ديواره يخي گير افتاده بودند. او ادامه ماجرا را اينطور توضيح ميدهد:« وقتي براي كمك سراغ آنها رفتيم متوجه شديم آنها زن و شوهري هلندي هستند كه بهخاطر از دست دادن تجهيزاتشان زمينگير شدهاند.» به اين ترتيب آقاي كوهنورد تجهيزات خود را در اختيار آنها قرار داد و زوج كوهنورد را تا مسيري امن همراهي كرد. حبيبزاده يادآور ميشود: «آنها وقتي فهميدند ايراني هستم بسيار تجعب كردند و گفتند برخي رسانهها آنقدر عليه كشورشما تبليغ منفي كردهاند كه ما چنين رفتار مهربانانهاي را از شما انتظار نداشتيم.»
او هميشه سعي ميكند تجربيات خود را در اختيار ديگران بگذارد تا آنها نيز راحتتر بتوانند مشكلات خود را پشت سربگذارند. براي نمونه در شهري كه او زندگي ميكند تاكنون چندبار اتفاق افتاده كه چند جوان در اثر حوادثي مانند تصادف رانندگي دچار نقص عضو شدهاند.
در چنين مواقعي حبيبزاده به ملاقات اين افراد ميرود تا به آنها نشان دهد معلوليت نميتواند نقطه پاياني براي زندگي آنها باشد. او تعريف ميكند: «چند وقت پيش به ملاقات مرد جواني رفتم كه در اثر تصادف پايش را از دست داده بود، او بهخاطر اين پيشامد فكر ميكرد زندگياش به پايان رسيده و ديگر اميدي براي از جا بلندشدن نداشت.» آقاي كوهنورد كمكم سر صحبت را با جوان نااميد باز كرد و برايش توضيح داد كه خداوند براي بندهاش كم نميگذارد و اگر حادثهاي نيز اتفاق بيفتد حتما در آن حكمتي نهفته است. در همين حين خانواده پسر آسيبديده براي پذيرايي از حبيبزاده به او چاي تعارف كردند، اينجا بود كه پسر جوان ديد كه آقاي كوهنورد با دستان مصنوعياش از قندان قند بر ميدارد و چاي خود را بهراحتي مينوشد. اين رفتار حبيبزاده، روي پسر جوان تأثير مثبتي گذاشت و سبب شد او راحتتر با حادثهاي كه برايش رقم خورده بود كنار بيايد.
حبيبزاده متاهل است و 2 فرزند دارد، پسرش 15ساله و دخترش نيز 12ساله است. جمع خانواده آنها هميشه جمع است و دورهم روزهاي خوبي را سپري ميكنند. روحيه آقاي كوهنورد روي اعضاي خانوادهاش نيز تأثيرگذار بوده به همينخاطر پسرش در رشته رزمي فعال است و دخترش نيز به واليبال ميپردازد. او دراين باره ميگويد: « به بچههايم هميشه نصيحت ميكنم ورزشكار باشند و در رفتارشان احترام به مردم را فراموش نكنند». از آنها خواسته كه هميشه بامردم مدارا كرده و كنار بيايند و به حق و حقوق مردم احترام بگذارند. همسرآقاي كوهنورد نيز در موفقيتهاي همسرش نقش ويژهاي داشته و در سختيها و مشكلات هيچ وقت او را تنها نگذاشته. حبيبزاده دراين باره ميگويد: «همسرم هميشه حامي من بوده او در سال 2بار قرآن را ختم و هميشه براي موفقيتهايم دعا ميكند». او درباره ماجراي خواستگاري از همسرش نيز ادامه ميدهد: «وقتي خواستگاري رفتم با همسرم با صراحت صحبت كردم اما ايشان شرايطم را پذيرفت و تاكنون نيز در تمامي مشكلات شريكم بوده و با نداري و دردهايم ساخته». منظور آقاي كوهنورد دردهاي شديدي است كه بهخاطر وجود تركش در بدنش برخي شبها به سراغش ميآيد. در اين مواقع او از شدت درد نميتواند بخوابد در چنين لحظاتي همسرش نيز پا به پاي آقاي كوهنورد بيدار ميماند. در خانه آقاي حبيبزاده همهچيز قوانين خاص خودش را دارد. براي نمونه اعضاي خانواده براي استفاده از دنياي مجازي و شبكههاي مجازي قوانيني را رعايت ميكنند، مثلا آنها زمان محدودي را به اين كار اختصاص داده و بيشتر سعي ميكنند بايكديگر حرف بزنند. آقاي كوهنورد يادآور ميشود:« بچهها پس از نوشتن درس و مشقشان يك ساعت وقت دارند كه از فضاي مجازي استفاده كنند، بعد از آن نيز به مطالعه ميپردازند.»
منبع: روزنامه همشهری / عکس از: ساوالان ماکو