هیس س س! گوش کن؛ این باید صدای باد باشد که در دامن سنگی و سفید کوه پیچیده. شاید همین حالا دانههای کریستالی برف را بنشاند به گرمای صورت و بعد راهی جایی دور شود. گیرم که باد بهاندازه زوزهای در حریم کوهها قدرتنمایی کرد اما آوازش سمفونی آرام برف را در دامان کوهها تکمیل میکند. همه چیز باز آرام میگیرد و سکوت برف، دوباره حرف میزند حتی وقتی قدمها روی یکدستی سفید و دست نخوردهای که نور میپاشد، قرچ و قروچ صدا میکنند.
آخر سر، باد هم یادش میآید که اینجا قلمرو کوههاست. برای همین میآید، اما نمیمانَد در هیچ کدام از بامهای دنیا. دوباره همان سکوت حکمفرما میشود تا کوهها قلمروشان را به رُخ جنبندههای زمینی بکشند. اما آن بالا باید خبرهایی باشد؛ خیلی بیشتر از مجادله سکوت کوه و هوهوی باد. وگرنه آدمهای دوپا سر سیاه زمستان و در نبود یک سرانگشت جوانه، یک پرنده یا جانداران دیگر در آن ارتفاع، شال و کلاه نمیکردند برای صعود به قله. میگویند حالش را نمیتوان توصیف کرد؛ میگویند خود خودتان باید قصد صعود کنید. زمستان هم که باشد کار سختتر است. عینک طوفان، دستکش، کلاه تا روی ابروها... اصلا پناهگاهی هست موقع هوچی گری باد در دامن این کوهها؟ میشود چادر زد یا باید فکر چاره دیگری بود؟
با جانداران زمستانی کوهها چطور میتوان مواجه شد که حسرت بازگشت از کوه را به دل کوهنوردها نگذارند؟ محمد نصیری؛ کوهنورد، دبیر کارگروه هیمالیا نوردی فدراسیون کوهنوردی و سرپرست تیم ملی امید در سال 94، نرگس گودرزی؛ عضو تیم ملی كوهنوردی امید، مربی کوهنوردی، یخنوردی و سنگنوردی، محمود هاشمی؛ هیمالیانورد و مسئول كار گروه جوانان فدراسیون كوهنوردی و نسترن گودرزی؛ عضو تیم ملی كوهنوردی امید و مربی درجه سه کوه، یخ و سنگنوردی، دنیای برفی کوهستانهای دنیا را برایمان تصویر میکنند.
مقاومت از نوع زمستانه
کوهنوردی در میان رشتههای ورزشی یک فعالیت سنگین و انرژی بر به حساب میآید. حالا اگر قرار باشد این فعالیت را در زمستان انجام دهید روش کار مقداری سختتر میشود. هرچند این مشقتها برای کوهنوردهای حرفهای جزو جذابیتهای کوهنوردی به حساب میآید اما بدنیست ما هم در جایگاه علاقهمندان به صعودهای زمستانه با تفاوتهای اولیه کوهنوردی زمستان با کوهنوردی در فصول دیگر آشنا شویم. محمود هاشمی؛ هیمالیانورد میگوید بستر کوه در فصل زمستان با فصلهای دیگر متفاوت است. مثلا خطر صاعقه و ریزش کوه در تابستان به ندرت پیشمیآید.
فصلهای بهار و پاییز، اغلب با بارشهای موسمی و صاعقه همراه هستند اما صعودهای زمستانی به خاطر وجود برف از بقیه صعودها سختترند. دسترسی سخت به کوهها و خروج سخت از آنها با احتمال وقوع بهمن در فصل سرد تشدید میشود به همین خاطر صعود در زمستان شاخصتر است و تواناییهای بیشتر کوهنوردان را نشان میدهد. آنطور که نرگس گودرزی؛ عضو تیم ملی كوهنوردی امید میگوید کوهنوردی زمستانه نیاز به علم و آمادگی جسمانی بیشتری دارد؛ چون شرایط برای انجام این نوع کوهنوردی بسیار سخت است.
حتی وزن کوله پشتی در مقایسه با کولهپشتی در دیگر فصول بیشتر است. علاوه بر این، زندگی در چادر در سرما با بقیه فصلها متفاوت است چون در زمستان همه چیز در دمای پایین کوه، یخ میزند. به همین خاطر یک کوهنورد در صعودهای زمستانه و برای تهیه آب آشامیدنی باید برف آب کند.
آن هم با صرف زمانی نهچندان کوتاه. اما به گفته گودرزی این نوع فعالیت بعد از مدتی تا حد زیادی برای کوهنورد جذاب میشود به طوری که طاقت دوری از کوه را نخواهد داشت آن هم در نبود امکانات حین صعودهای بلندمدت زمستانه. مثلا در طول یک ماه هیمالیانوردی، امکان استحمام برای اعضای گروه کوهنوردی فراهم نیست. با تمام این اوصاف، نرگس گودرزی میگوید اگر قرار باشد صعودهای زمستانه از زندگی کوهنوردها حذف شود روحیه بدی در آنها بروز خواهد کرد. البته هاشمی تاکید میکند که کوهنوردی زمستان بدون برخورداری از تجربه کافی امکانپذیر نیست. بنابراین به هیچ شخص بی تجربهای پیشنهاد نمیشود استقامت خود را برای اولین بار در یک صعود زمستانه، محک بزند. در این وضعیت ابتدایی، راه برای «کوهپیمایی»های زمستانه هموار است.
آغاز دوئل با درون!
اسمش را نگذاریم جنگ؛ بگوییم مبارزه. مبارزه با درون در چنبره کوههای پوشیده از برف و یخ. وقتی باد دارد آواز رفتن سر میدهد و پیش روی کوهنوردها هیچ چیز به جز سفیدی برف و تیرگی درههای عمیق نیست. اصطلاحی که محمد نصیری؛ دبیر کارگروه هیمالیا نوردی فدراسیون کوهنوردی در مورد این رشته به کار میبرَد لفظ مبارزه است. او میگوید کوهنوردی احساسی در فرد ایجاد میکند که حاصل رضایت درونی او از مبارزه است؛ مبارزهای که در نهایت، سستی و محدودیتهای غریزی را در مقابل اراده انسان به زانو در میآورد.
نصیری کوهنوردی را پا گذاشتن فراتر از مرزهای تن میداند و یادآور میشود که خلقت انسان متناسب با ارتفاع هشت هزار متری کوههای سربه فلک کشیده نیست. بنابراین کوهنوردانی که به قلههای هشت هزار متری صعود میکنند نمیتوانند مدت زیادی در قله توقف داشته باشند. کمبود اکسیژن در ارتفاع بالا، سرما و خستگی ناشی از صعود، کوهنورد را در موقعیت ویژهای قرار میدهد. به خصوص که کوهنورد در توقف و بیحرکتی به سر ببرد. شب ماندن در این ارتفاع تا حدی خطرناک است که اغلب منجر به مرگ میشود و در خوش بینانهترین حالت تعدادی از اندامهای بدن را از کار میاندازد. به همین خاطر تمام تلاشها برای صعود به چند دقیقه ماندن در قله منتهی میشود. چیزی که دوباره قلمرو بلامنازع کوهها را یادآوری میکند.
کجا چادر بزنیم؟
چادر زدن در برف هم از نظر زمانی و هم از نظر مکانی، قلقهای مختص خود را دارد. دانستههایی که کوهنوردهای زمستان در اثر آموزش و تجربه کسب کردهاند. کوهنوردها مهمترین مساله برای چادر زدن در کوه را انتخاب محل مناسب میدانند. هاشمی اما در این مورد توضیح میدهد که چادر زدن باید در هوای مساعد و شیب مناسب انجام شود تا کوهنورد بتواند با استراحت یا شب مانی در چادر تجدید قوا کند.
طبیعی است که یک کوهنورد چادر را در محلی برپا کند که کم بادگیرتر باشد و در ورودی آن به سمت وزش باد نباشد. نرگس گودرزی میگوید در نظر گرفتن شیبها و آشنایی با نواحی بهمنخیز به درست انجام دادن این کار کمک میکند. برای یک کوهنورد برخورداری از سرعت عمل زیاد، تجربه، تمرین، هوش و تصمیمگیری به موقع در کوهنوردی به عنوان ضرورت کوهنوردی در نظر گرفته میشود. چون ممکن است اولین اشتباه در کوه، آخرین اشتباه فرد باشد و حتی جان تمام اعضای گروه را به خطر بیندازد. با همه این اوصاف، برای تهیه چادرهای کوهنوردی باید به جنس چادر، دوپوش بودن، کم وزن بودن آن و قدرت تحمل شرایط نامساعد توجه کنید و بعد راهی صعودهای زمستانه شوید.
دست خالی، فکر صعود زمستانی را هم نکنید!
کوهنوردی زمستانی معمولا با ساز و برگ بیشتری همراه است. شرایط جوی در فصل سرد، کوهنوردان را ناگزیر از به همراه داشتن تجهیزات ضروری زمستانه میکنند. محمود هاشمی میگوید نوع و میزان تجهیزات لازم برای صعودهای زمستان بستگی به مدت زمان صعود دارد و ضرورت استفاده از تجهیزات کوهنوردی را نیز شرایط جوی تعیین میکند. مثلا ممکن است همراه بردن یخشکن در یک صعود زمستانه به کار بیاید اما در صعود زمستانی دیگر، کاربرد نداشته باشد.
اما این باعث نمیشود یک کوهنورد از همراه داشتن یخشکن صرفنظر کند. ریز و درشت وسایلی که برای کوهنوردیهای زمستانه لازم هستند در دورههای آموزشی به کوهنوردان یادآوری میشوند اما آنطور که محمد نصیری میگوید همراه داشتن دو جفت دستکش، دو عدد کلاه، عینک آفتابی، کرم ضدآفتاب و جوراب اضافه در صعودهای زمستانی لازم است.
اینها وسایلی هستند که نحوه استفاده از آنها را میتوان به صورت تئوری هم آموخت اما یک کوهنورد در صعود زمستان نیازمند دانش برای استفاده از تجهیزات دیگری است که باید به همراه داشته باشد. نصیری میگوید کوهنوردها برای صعود زمستانی نیاز به کلنگ و باتوم و یخ شکن و سایر تجهیزات فنی دارند اما مهارت استفاده از این ابزار باید در دورههای آموزشی و تحت نظر مربی کوهنوردی کسب شود. چون این ابزارها همان قدر که در صعودها ناجی یک کوهنورد هستند در صورت استفاده نادرست میتوانند حادثهساز باشند.
وقتی تجهیزات از نان شب واجبتر میشود
پوست انسان در مواجهه با شرایط جوی حکمفرما بر کوهستان آسیبپذیر است، به خصوص که خورشید در دو قدمی یک کوهنورد بتابد و سوز و سرما پوست او را نشانه برود. محمد نصیری میگوید زمانی که آفتاب به سطح برف برخورد میکند بازتابش رو به بالا دارد. به این ترتیب، اشعه مضر خورشید از دو طرف به پوست بدن برخورد میکند. یکی مربوط به تابش خود خورشید و دیگری انعکاس آن از سطح برف. به همین خاطر به کوهنوردها در صعودهای زمستانهشان توصیه میشود از کرمهای ضدآفتاب با اس پی اف بالا- 100- استفاده کنند. این کرم باید هر دو ساعت یک بار در زمان کوهنوردی تجدید شود. علاوه بر اینها لبهای کوهنورد نیز در معرض تابش خورشید و آفتاب سوختگی هستند به همین خاطر باید از ضدآفتابهای مخصوص لب در کوهنوردیهای زمستانی استفاده کرد.
نصیری میگوید سرما و آفتاب سوختگی در کوهنوردی باعث خشکی لب میشود. این خشکی امکان گسترده شدن تا رسیدن به ترک خوردگی و زخم شدن لب را نیز داراست. از طرفی زخم لب به خاطر حضور در سرما دیرتر از موعد همیشگی ترمیم میشود. بنابراین گستردگی زخم دردناکی آن را دربر خواهد داشت و در این حالت امکان تغذیه کافی تحت تاثیر التیام زخم لب قرار میگیرد. از آنجا که استفاده از غذا در هر بار بلع لقمه باعث دردناک شدن زخم لب میشود ممکن است فرد از خوردن غذا به میزان کافی خودداری کند. به این ترتیب برنامه کوهنوردی به سادگی تحت تاثیر خشکی و ترک لب قرار میگیرد.
علاوه بر این چشمها نیز در صعود زمستانی از تابش خورشید در امان نیستند. به همین خاطر عینکهای کوهنوردی کاراییشان را در مقابل اشعه مضر خورشید نمایان میکنند. آنطور که نصیری میگوید این عینک باید چشمها را در مقابل اشعه یو وی محافظت کند و قادر باشد شکستهای نوری را برطرف سازد. اگر لایه محافظتی در عینک کوهنوردی وجود نداشته باشد با تابش نور به دلیل ترگی عدسی، مردمک چشم گشاد شده و اشعه بیشتری وارد چشم میشود. البته راهحلی برای زمان از دست دادن عینک در کوه وجود دارد. محمد نصیری میگوید یک کوهنورد در این زمان به صورت طبیعی چشمهایش را باز نگه نمیدارد.
بلکه روی کاغذ یا پارچه خط عرضی باریکی در جایگاه دو چشم ایجاد میکند و کاغذ یا پارچه را روی چشمها قرار میدهد. این حالت چشمها را شبیه چشمهای مردم کشورهای سرزمین آفتاب تنگ کرده و از ورود اشعه زیاد خورشید و برف کوری جلوگیری میکند. در غیر این صورت فرد در کمتر از 20 دقیقه دچار برفکوری میشود. با بروز این وضعیت، فردی باید شخص را برای پایین آمدن از کوه همراهی کند. این حالت با یک روز استراحت رفع میشود.
صعود با حمایت تمام اعضای گروه
کوهنوردی فعالیتی است که حرفهایهای آن تکروی در این رشته را پیشنهاد نمیکنند. محمود هاشمی میگوید در شرایط دور از دسترس و به خصوص فصل زمستان، صلاح نیست افراد در گروههای کوچک و کمتر از چهار نفر به کوهنوردی بروند. چون در شرایط بحرانی نیاز است حداقل دو یا سه نفر کار امدادرسانی را انجام دهند. اما افزایش تعداد افراد در صعودهای زمستانی محدودیتی ندارد هرچند طبق قوانین کوهنوردی باید به ازای هر شش تا هشت کوهنورد یک مربی کوهنوردی در گروه حضور داشته باشد.
محمد نصیری میگوید کوهنوردی مصداق کامل کار گروهی است. رفاقت در این رشته ورزشی در حدی است که اعضای گروه همیشه آماده کمک رسانی به همنوردهایشان هستند. از طرفی شکیبایی لازم برای صعود به قله، ارتباط کارایی بین جسم و روح کوهنورد برقرار میکند. همراهی جسم و روح کوهنوردان برای آنها صعودهای موفقیتآمیزی رقم میزند؛ نمونه بارز خودسازی که شاید شبیه آن در كمتر فعالیتی یافت شود.
دانش پوشش در سرمای کوه
درست است که سوز تیز کوهستان هر حرکتی را به سمت فلج شدن پیش میبرد اما راهحل مواجهه با این سوز استفاده از بیشترین میزان لباس نیست. محمد نصیری میگوید برای صعودهای زمستانه بهاندازهای لباس بپوشید که بدن عرق نکند. چون اگر لباس کوهنورد در اثر تعریق خیس شود به خاطر هوای سرد زمستان دیر خشک خواهد شد. علاوه بر این احتمال یخ زدن لباس در این شرایط بیشتر است. لباس مناسب کوهنوردی زمستان در سه لایه طراحی شده است؛ لایه اول لباس به صورت استرچ و از جنس پلیاستر پیشرفته است.
این نوع لباس مخصوص کوهنوردی بوده و دیر خیس میشود. اما استفاده از لباس پنبهای در لایه زیرین لباس کوهنوردی به هیچ عنوان توصیه نمیشود از آنجا که این لباسها خنک بوده و رطوبت آنها به سختی خشک میشود، به آنها لقب قاتل کوهنورد میدهند. در عوض، لایه استرچ لباس زیرین رطوبت را به لایه بعدی لباس که پلار نام دارد منتقل میکند. لایه سوم اما از جنس گورتکس است و رطوبت را از داخل به بیرون انتقال میدهد. اکنون برای لایه رویی لباس کوهنوردی پارچهای وجود دارد که مرغوبتر از گورتکس است. این پارچه که «ایونت» نام دارد چهار برابر گورتکس قابلیت تنفس دارد.
پوشش سر در صعودهای زمستانه اهمیت ویژهای دارد. از آنجا که سر هنگام فعالیت بیشتر عرق میکند همراه داشتن دو کلاه برای تعویض هنگام تعریق ضروری است. همراه داشتن دو جفت دستکش و جوراب اضافه نیز برای آن پیشنهاد میشود که اگر به هر دلیلی یک لنگه از دستکش یا جورابها از دست رفت، لنگههای دیگر را جایگزین کنید؛ چرا که گم شدن دستکشها با وجود وزش باد در کوهستان طبیعی است.
طعم هیمالیانوردی
کوهنوردهای حرفهای میگویند انتهای کوهنوردی، هیمالیانوردی است. شاید حس صعود به قلهها در داخل و خارج از کشور تفاوت چندانی برای یک صعودکننده نداشته باشد اما بدون شک تفاوتها در زمان ایستادن روی قلهها آشکار میشود. محمد نصیری میگوید ممکن است قلههایی را که به آن صعود کردهاید بلندترین نقطه منطقهای بیابید که برای صعود انتخاب کردهاید.
بنابراین زمانی که روی قله ایستادهاید در اطراف شما ارتفاعات دیگری دیده نمیشوند. اما صعود در هیمالیا چنین شرایطی ندارد چون زمانی که روی یک قله ایستاده باشید، تا چشم کار میکند قلههای بلند دیده میشود. آنقدر کوه در این منطقه هست که انگار تا بینهایت کشیده شدهاند. آنطور که نصیری میگوید رشته کوه هیمالیا سه هزار کیلومتر وسعت دارد و تا جایی که افق دید ما کار میکند قلههای بلند سینه به سینه هم ایستادهاند. حتی بعضی از قسمتها در این منطقه هنوز نامگذاری نشدهاند و اسمی برای آنها وجود ندارد.
محمود هاشمی میگوید کوهنوردی که به هیمالیا صعود میکند قدم به نقطهای میگذارد که خبری از رویش گیاه در آن نیست. در این نقطه شاید به ندرت یک کلاغ پرواز کند آن هم به دنبال غذایی که خیال میکند در کوله کوهنوردان است. هاشمی معتقد است «طبیعت در این نقطه از زمین به انسان پیام میدهد که وارد این منطقه نشوید چون اینجا قلمروی من است.» شاید برای این است که تاکنون در دنیا کمتر از 100 تلاش برای صعود به فتح نشدههای هیمالیا صورت گرفته است. تا امروز دو نقطه در زمستان دور از دسترس کوهنوردهای زمستانی قرار گرفته است. «نانگاپاربات» که به قله قاتل مشهور است و «کی تو» که دومین امار مرگ و میر کوهنوردان را از آن خود کرده است. در این میان قلههای «ماترهورن»، «کلیمانجارو»، «بنالی» و «اسپانتیک» جزو زیباترینهای دنیا در صعودهای زمستانی قلمداد میشوند.
زیباترین صعودهای زمستانه در ایران
علاقه به زیبایی یک حس مشترک است اما زیبایی میتواند بهاندازه آدمهای روی کره زمین تعریف داشته باشد. با این حال برای آدمهایی که تماشای قلههای سَر در اَبر احساساتشان را دچار غلیان میکند، باید تمام کوهها و قلههای برف گرفته کشور به نوعی زیبا باشند به خصوص وقتی بر بلندای آنها میایستند. نسترن گودرزی در مقابل پرسش در مورد زیباترین قلههای ایران در صعودهای زمستانه سراغ علم کوه، دماوند، توچال، دو برار و رشته کوه زاگرس میرود. او میگوید: «علم کوه یک کوه جوان است و صعود به آن در تمام فصول سخت است. به خصوص که دارای مسیر دیوارهای و صخرهای هم است و برای صعود به آن باید دیوارهنوردی کنید، آن هم در ارتفاع چهار هزار متری.
اما کوه دماوند نه به جوانی علم کوه است و نه مسیرهایش نیازمند سنگنوردی است. صعود به قله دماوند در تابستان یک روزه هم انجام میشود اما زمان طبیعی آن دو تا سه روز است. درحالی که این مدت در فصل زمستان بسته به میزان برف منطقه تا چهار یا پنج روز هم طول میکشد. البته صعود در زمستان به حرکت کوهنوردها از جبهههای مختلف کوه هم بستگی دارد. معمولا جبهه شمالی به خاطر وجود برف بیشتر صعود سختتری پیش پای کوهنورد میگذارد. اما جبهه جنوبی برف کمتری نسبت به جبهه شمالی دارد و بنابراین صعود از سمت آن راحتتر است.» به گفته نسترن گودرزی، قله دو برار صعود سختی در زمستان دارد که ممکن است 10 روز طول بکشد.
اما مدت این صعود در فصل بهار به دو روز و نیم میرسد. او ویژگیهای صعود به رشته کوه زاگرس را بر میشمرد و میگوید زاگرس ارتفاع کمتری نسبت به رشته کوه البرز دارد و در عین حال هنگام صعود، امکان مشاهده عشایر زاگرس هم برای کوهنوردها وجود دارد. زیبایی قلههای ایران در صعودهای زمستانی از دید سایر مصاحبه شوندگان ما نیز پنهان نمانده است؛ چرا که اغلب آنها در مورد زیباییهای دماوند و علم کوه اتفاق نظر دارند. محمود هاشمی اما زیباییهای صعود زمستانه در کوههای تفتان، سبلان و اُشترانکوه را نیز در این میان یادآور میشود.
معادل برنز، نقره و طلا برای صعودکنندگان
صعود به قلههای با ارتفاعهای مختلف معادل حکمهای قهرمانی در رشتههای ورزشی جهانی است. آنطور که محمد نصیری میگوید صعود به قلههایی با ارتفاع 7901 تا 8201 متر معادل با کسب مدال برنز در مسابقات جهانی است. این حکم در مورد صعود به قلههایی با ارتفاع 8201 تا 8499 متر به کسب مدال نقره میرسد و بالاتر از 8500 متر تا 8848 متر را معادل با مدال طلای جهان میدانند. البته کوهنوردها برای ثبت چنین صعودهایی باید قبل از صعود، مجوز شورای برون مرزی را از وزارت ورزش تهیه کرده باشند. چون در غیر این صورت، حکم قهرمانی پس از صعود به آنها تعلق نخواهد گرفت.
یا شانس یا اقبال؟!
آدمها گاهی شانس میآورند این درست، اما این موضوع دلیلی برای صعودهای زمستانه بدون آموزش دیدن و کسب تجربه نمیشود. نداشتن اطلاعات باعث میشود شخص با دانستههای كم و پراكنده وارد فضای کوهستان شود. در حالیکه آموزشهای گامبرداری، سرخوردن و کوهپیمایی کمک میکند شخص بداند کوهنوردی و صعود زمستانی را از کجا و چطور آغاز کند. آنطور که نسترن گودرزی میگوید کارآموزی پایه سنگنوردی برف و یخ مدت سه روز زمان میبرد.
در این فرصت علاقهمندان به یادگیری کوهنوردی در یک منطقه ایمن با کمک مربی و تجهیزات تمرین میکنند. علاوه بر این، برای آگاهی بیشتر آنها از زیر و بم رشته کوهنوردی، جزوههایی در اختیار آنها قرار میگیرد تا بعد از مطالعه و یادگیری از محتوای آنها آزمونی از افراد گرفته شود. نسترن گودرزی میگوید تمام این دورههای کارآموزی شامل مرحله پیشرفته هم میشود. اما بین دوره کارآموزی و پیشرفته باید یک سال فاصله باشد. آموزش گیرندگان در دورههای پیشرفته هم با وجود مربی و در منطقه ایمن آموزش میبینند. مدت برگزاری دوره کارآموزی پیشرفته طرح درس چهار روزه دارد.
خاطره هایی از صعودهای زمستانی حرفه ای ها
... و باز دوباره به دامان کوه برگشتیم
قلههای زیگزاگی وسط سالهای بچگی، پشت سر نقاشیهایمان میایستادند؛ یک طور مرتب و دست در دست هم، برای آنکه ته دنیای نقاشی به یک جای اُسطقسدار وصل باشد. به میخهایی که سر و ته به مرز زمین و آسمان فرو رفته بودند و کلههایشان وقت و بی وقت عین کله قند سفید میشد. خیلیهایمان از این پایین، سفیدک زدن کوهها را میدیدیم و قند توی دلمان آب میشد. اما بعضیها به این دلخوشیهای کوچک، دل خوش نمیکردند. نمونههایش مصاحبه شوندگانی که ما را در تهیه این گزارش یاری کردند.
میگویند در بین کوهنوردان نمیشود شخصی را پیدا کرد که برای یک بار با خودش این جمله را زمزمه نکرده باشد: « این آخرین باری است که قدم به کوه میگذارم...» اما این عهدها که در شرایط ویژه و بحرانی بسته میشوند در مقابل آوای فراخواندن کوهها دوام چندانی نمییابند. اینطوری میشود که باز کوهنوردها برمیگردند و باز ماجرا میآفرینند. آنچه در پی میآید ماجراهای واقعی از زبان کوهنوردان حرفهای در صعودهای زمستانی آنهاست. هرچند که از میان تمام ماجراهای رخ داده، ما جویای سفیدترهایشان شدهایم وگرنه جدال با طبیعت آن هم در شیبهای تند برفی، روی تیرهای هم دارد که امیدواریم به هیچ کدام از کوهنوردان دنیا رو نکند.
در انتظارِ صبحِ صعود/ محمود هاشمی
سال گذشته برای صعود به قله نانگاپاربات برنامهریزی میکردیم. گروه ما تعدادی کوهنورد خارجی هم داشت. اطلاعات هواشناسی قبل از صعود، به ما میگفت که صعود زمستانی به این قله مشکل چندانی در برندارد. شب قبل از صعود با دو کوهنورد ایتالیایی و اسپانیایی به تفاهم رسیدیم که ساعت 10 صبح فردا حرکت را به سمت کمپ بعدی آغاز کنیم. زمانی که هوا تاریک شد، 10 تا 15 سانتیمتر برف در حوالی جایی که چادر زدیم نشسته بود و وقتی برای خوابیدن، زیپ چادر را میبستم، نم برفی گرفته بود. هوا آنقدر سرد بود که عقربههای ساعت را روی مچ دست هم را از کار بیندازد. چارهای نبود جز اینکه ساعت را در کیسه پَر و در آشپزخانه بگذارم تا صبح هنگام تهیه صبحانه با گرمای چراغ دوباره شروع به کار کند. این شد که بدون ساعت خوابیدم.
ارتفاع، خواب آدم را کم میکند. با این حال زمانی که بیدار شدم تاریکی هوا نشان میداد که برای استراحت کردن بیشتر زمان دارم. به همین خاطر دوباره خوابیدم تا یک ساعت دیگر همراه با سپیده صبح بیدار شوم. این خوابیدن و بیدار شدن به امید روشنی هوا چند بار تکرار شد و هر بار خبری از سپیده صبح نبود تا جایی که خوابیدن من باعث درد گرفتن کتفم شد.
با وجود این درد، خوابیدن ممکن نبود. تازه، از بیرون چادر هم صداهایی به گوشم میرسید. چادرهای ما در بیرونی و داخلی دارد. زیپ اول چادر را باز کردم و دیدم توی کفش هایم پوش برفی ریخته. اما زمانی که زیپ دوم چادر را باز کردم 30 تا 40 لیتر برف داخل چادر ریخت. من مدتها بود در چادر و زیر بارش برف دفن شده بودم. با دستهایم برفهای تلنبار شده روی هم را کندم. بالاخره اشعه آفتاب چشمهایم را زد و بعد همراهانم را در حال تکاپو در کنار چادرهایی دیدم که زیر سفیدی برف به خواب رفتهاند.
پنجاه متر تا اعماق زمین/ محمود هاشمی
قله گاشربروم یک، زیر لایهای از یخهای بلوری خوابیده و گروه کوهنوردی بعد از صعود به قله، راه بازگشت را در پیش گرفتهاند. محمود هاشمی سرپرستی گروه را به عهده دارد و حواسش هست بقیه اعضای گروه به او بپیوندند. اما شیب گاشربروم یک، خیلی تند است. آسمان، برف سنگینی گذاشته روی این شیب تند و باید برای حفاظت از اعضای گروه راهحلی پیدا کرد. خطر سقوط بیخ گوش بچههاست. زیر لایه برف نو، بلور یخ خوابیده و این کار بازگشت را سختتر میکند. محمود هاشمی از اعضای گروه میخواهد برای پایین آمدن از کوه، پشت به شیب حرکت کنند. هشدار به گوش یکی از اعضای گروه نرسیده. حرکت او رو به شیب تند کوه، سریع میشود.
کوه، هر لحظه آبستن وقایع غیرقابل بازگشت میشود. محمود هاشمی با عجله به سمت عضو ناآگاه میرود تا او را از نحوه حرکت صحیح مطلع کند. یک آن، یخ شکن محمود هاشمی به جایی گیر میکند و دهلیز برفی، به سمت او دهان میگشاید. کلاه از سر سرپرست گروه میافتد، دستکشها... یخشکن؛ همه چیز بین زمین و آسمان رها میشود. سرپرست، غلت میخورد و آدمها در نگاهش کوچک و کوچکتر میشوند. یک ضربه و بعد، زمین و زمان در دم، سیاه میشود.
-« من مردهام و اینجا پایان دنیاست؟»
باد در گوش سرپرست گروه، هو میکشد و بعد آرام میگیرد. نوری که از آسمان توی چشم میزند، دنیا را کور میکند. «چشمهایم را میبندم...» صدای آدمها میآید. خدا را صدا میکنند و اولیاءاش را. یکی از بچههاست؛ دارد میدود. میرسد بالای سرم. حالم را میپرسد. دست میبرد و گوشهایم را به دنبال لکه و رد خون وارسی میکند. پاهایم را تکان میدهم. بلند میشوم و درهای را نگاه میکنم که 50 متر با سقوط در آن فاصله داشتهام. اما با آخرین ضربهای که خوردهام از دهلیز بیرون افتادهام. با خودم میگویم «دیگر به هیمالیا برنمیگردم.» و دو ماه بعد باز هیمالیا زیر پاهای من است.
صعودِ نرفته و دهان سوخته! / نرگس گودرزی
ما سه نفریم. برنامه هم معین است. مبدا: کلون بستک. میرویم سمت ارتفاعات فشم. تا سرکچال سه شب فاصله داریم. این میشود یک صعود تمام عیار و مستقل. زمان حرکت هم، صبح اول وقت. شب پرده سیاهش را روی کوه میکشد. نرگس گودرزی و همراهانش قبل از خوابیدن در چادرهایشان رد پای خرسی را دنبال میکنند که از آن حوالی گذر کرده و رفته است. سپیده میزند. کوله پشتیها مهیا میشوند. عینکها به چشم. مسیر کلون بستک به سرکچال سه بانوی کوهنورد را برای صعود فرا میخواند. اما خرس قهوهای در فاصله 50 متری سه کوهنورد، هم بر مسیر سایه انداخته و هم بر سر بچه خرسی که همراهش است.
خرس روی پاهای عقبش بلند میشود و حرکت کوهنوردهای مقابلش را زیر نظر میگیرد. ایستاده روی پاها و دارد موقعیت حمله را بررسی میکند. میان دره و چنگال درنده خرس، انتخاب عاقلانه همان دره عمیق است. نرگس گودرزی و همنوردها دره کناری را به سرعت پایین میآیند. برنامه و مسیر عوض میشود. این بار یک خرس هم به عنوان شکارچی بر سختیهای صعود افزوده و میتواند در تمامی مسیر کوهنوردها را دنبال کند. پای یکی از همنوردهای نرگس گودرزی در میان راه آسیب میبیند و تجهیزات آن دیگری در فراز و نشیب مسیر فرار در دره گم میشود. ساعات انتهایی شب است و نرگس گودرزی به همراه همنوردهایش صعودی را به پایان بردهاند که برنامه آغازش را یک خرس گرسنه از جای دیگری کلید زده بود.
همنورد ناشناس در توفان توچال/ نسترن گودرزی
یک صعود زمستانی در هوای نامساعد توچال. خوبیاش این بود که من وسایل و تجهیزات کامل را همراه داشتم و از آمادگی جسمانی خوبی برای صعود به قله برخوردار بودم. با نامساعد شدن هوا عینک طوفان را به چشم گذاشتم و کلاه طوفان را سرم کردم. در مسیر حرکتم به سمت پناهگاه با سه کوهنورد مواجه شدم. یکی از آن سه کوهنورد از من خواست که پشت سر من حرکت کنند و من با حرکت سر موافقتم را به آنها اعلام کردم. کوهنوردی در زمستان برای شخصی که جلوتر از بقیه در کوه حرکت میکند سختتر است چون اوست که گام برمیدارد و مسیر را برای نفرات پشت سر مشخص میکند. بعد از رسیدن به پناهگاه و پس از آنکه عینک و کلاه طوفان را برداشتم برای آن سه کوهنورد آقا بسیار عجیب بود که یک خانم در آن هوای نامساعد جلودار مسیر آنها در کوه شده است.
منبع: برترینها