به بهانه درگذشت استاد گیلانپور، روزنامهنگار اهل رشت که کوهنورد و اسکیباز پیشرو بود، بخشی از مقدمه کتاب پیروزی بر اورست را میخوانیم، کتابی به قلم کاظم گیلانپور که از نگاه او به ورزش خبر میدهد:
سی و دو سال بود که بشر در پای اورست تلاش میکرد، با روشهای گوناگون بر این قله یا قله سفید پوش حمله میبرد و پیروز نمیشد اما هیچگاه نیز از پای نمینشست و حتی فکر انصراف از ادامه این تلاش را بهسر راه نمیداد.
بعید نیست هنگامی که کولاکهای نابودکننده اورست کوهنودران را حتی از انجام ضروری ترین احتیاجات اولیه یعنی نفس کشیدن باز میداشته موقتاً این فکر به سر آنها راه یافته باشد که دیگر به آن جهنم ( جهنم سفید ) باز نگردند ولی همینکه آسایش خود را بازیافته و اندکی میاندیشیدند تصمیم میگرفتند به هر قیمتی که باشد ارادهی خود را بر این بلندترین آسمان خراش روی زمین تحمیل نمایند. اما از این کار چه سودی حاصل است؟
مالوری که چندین بار به اورست حمله برد و سرانجام در ۱۹۲۴ نزدیک قله آن وضع اسرار امیزی جان داد این ( معنای بزرگ ) را فیلسوفانه در قالب جمله ای ( خیلی کوچک ) بیان داشت وقتی که از او پرسیدند ( اینهمه تلاش که در این راه می کنید برای چیست ؟ ) پاسخ داد دلیلش آن است که اورست آنجا هست، یعنی اگر اورست نبود ما آنجا نمیرفتیم یعنی چون اورست در روی کرهی ماست، ما ساکنین کرهی زمین باید آن را بشناسیم و نباید اجازه دهیم با این همه پیشرفتهایی که کرده ایم هنوز هم نقطه یا نکته مجهولی در روی کره زمین باقی باشد.
یعنی اینکه بشر با اینهمه اراده و ابتکار و عقل نباید مقهور (یک مشت سنگ و یخ) گردد. و بالاخره اینکه انسان باید نشان دهد که از این تودهی جاندار پوست و گوشت و استخوان چه معجزههایی به وقوع میپیوندد و اراده بشر تا کجا می تواند پیش برود و از همه مهمتر آنکه اورست نقطهای دور افتاده و دست نخورده و مرتفعترین نقاط روی زمین است. باید دید ساختمان این کوه چگونه است؟ آیا گیاه در آن میروید؟ در ارتفاع زیاد آن آیا موجودی می تواند زندگی کند؟ آیا انسان از لحاظ تنفس و فشار هوا در روی این کوهستان دچار مضیقه نخواهد شد؟ تا چه ارتفاعی میتواند بهطور عادی زندگی کند؟ از آنجا بالاتر چگونه باید زیست نماید؟
بنابراین می بینیم که در پاسخ (پاسخ کوچک) مالوری معانی بزرگی نهفته است و از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۳ یعنی دورانی که بشر برای کشف و فتح اورست رنج می برد همه اش سعی داشته که بهاین پرسش ها پاسخ دهد زیرا تا موقعی که جواب یکایک آنها را نمی یافت نمی توانست سر تیز و برف یخ زده ی قله ی آن کوه را لگدمال خویش سازد.
اگر امروز به سازمان اولین هیئت که در ۱۹۲۱ به اورست رفت بنگریم خیلی ابتدایی و خنده آور بنظر می رسد. آنها تقریباً با لباس و وسائل عادی به کوه رفتند ولی به تدریج تجربیات پر ارزش هر هیئت در دسترس (جنرال سرجان هونت) با چه دستگاه منظمی عازم اورست شده و فاتح می شود و به یکی از آرزوهای دیرینه بشر جامه عمل می پوشاند.
کتاب ( پیروزی بر اورست) را زا آن رو ترجمه و تألیف نمودم که دیدم تا کنون در هیچ یک از حوادث دنیائی اراده بشر تا این حد تجلی نکرده و معجزه نشان نداده است. سرسختی شگفت آور و مداومی که در این راه نشان داده شده نمونه است، در این باره بشر آنقدر تلاش کرده و رنج برده که داستان کشف قطبهای شمال و جنوب را کاملاً تحت الشعاع قرار داده است زیرا این دو قطب در نخستین حمله ها در مقابل بشر سر تسلیم فرود آوردند در حالیکه در اورست ده هیئت انگلیسی و یک هیئت سوئیس و سه حادثه جوی عجیب (منفرداً) د رمدت سی و دو سال کوشش کردند و رنج بردند و چندین زخمی و کشته دادند تا به نتیجه رسیدند و از این رو مردم دنیا اتفاق عقیده دارند که د ربین همه ی حوادث جهان اورست (بزرگترین حادثه)بوده است
از این جهت به چاپ این کتاب پرداختم که آنرا برای افراد غیر کوهنورد یک داستان جالب حقیقی زنده و برای کوهنوردان یک درس مفید و بزرگ شناختم. آنچه در این کتاب کوهنوردان به خصوص باید خیلی به آن توجه نمایند طرز سازمان دادن کارها مربوط به یک مسافر دور و دراز و سخت ، چگونگی مقابله با حوادث طبیعی است و صبر و اراده و پشتکار است که برای صعود به قله این کوه به کار رفته است. و بالاخره حس فداکاری و از خود گذشتگی واقعاً شگفت آوری است که یکایک افراد هیئت از خود نشان می دهند.
شوخی نیست که چهارصد نفر کار می کنند و تا ارتفاع ۸۵۰۰ متر تلاش می نمایند و عده ای از انها حتی جان خود را می دهند برای اینکه فقط دونفر به قله برسند، یعنی ۳۸۸ نفر زحمت می کشند ، همه گذشت می کنند ، شاید همه آنها هم برای تحصیل پیروزی نهایی شایستگی داشته باشند ولی از این افتخار هم می گذرند و کاملاً نفع خود را فدای نفع همه می کنند تا تنها دو نفر رفیقشان به هدف برسند و تا مشکلی حل شود.
اینجا هست که می بینیم موضوع اورست تنها بار بردن تا ارتفاع ۸۵۰۰ متر ، نفس نفس زدن ، از سرما منجمد شدن ، جان دادن و بالاخره فقط صعود به قله آن نیست بلکه از نظر معنوی نیز درس واقعاً بزرگی است و از این رو خواندن ان برای همه کس اگر چه از نظر کوهنوردی هم نفعی نداشته باشد سودمند است و من اطمینان دارم که خواننده هر نوع اخلاق و روحیه ای که داشته باشد ضمن خواندن این کتاب بارها دچار تأثر و هیجانات شدید روحی خواهد شد و پس از اتمام آن چشمها را بر هم گذارده ابتدا تمام صحنه های صعود به اورست را همچون فیلم از برابر نظر خواهد گذرانید و آنگاه بر اراده و فداکاری همه افرادی که در این حادثه بزرگ شرکت داشته اند درود خواهد فرستاد و سرانجام پیش خود تصمیم خواهد گرفت که مانند آنها در تمام مراحل زندگی خویش از خود بردباری و شکیبایی نشان داده و در دنبال کردن مقصود آنقدر پا فشاری نماید تا شاهد پیروزی را در آغوش گیرد.
منبع: «ایران ورزشی»